دریا

صدای امواج دریا را می شنوم

صدای دریا می آید

اما در کنار دریا نیستم!

هنوز آن خاطره‌ی خوب را به یاد می‌آورم

آری به یاد می‌آورم...

در کنار ساحل، در آن روز آفتابی

روی ماسه‌های کنار دریا قدم می‌زدم

پرندگان بر فراز دریا پرواز می‌کردند

و نسیم، موهای مرا همراه با هزاران خاطره

با خود به شهر آرزوها می‌برد

حالا باز هم در همه اطرافم

هزاران موج پر شور می بینم

و صدفی که زیر نور گرم آفتاب برق می‌زند

و مهر خورشید که بر دریا زیبایی می‌بخشد.


نظرات 3 + ارسال نظر
آرشید پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ب.ظ http://arshid.blogsky.com/

سلام
واقعا عالی بود
سپاسگزارم

سلام ممنونم که نوشته ام رو خواندین.

خاله اکرم(شیرین) دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام عزیزم
نوشتت رو خوندم خیلی ناز و لطیف بود مثل خودت
قربون حست برم
منتظر نوشته های بعدیت هستم
می بوسمت

سلام خاله جون
مرسی که به وبلاگم سر زدین
قول می دم از این به بعد بیشتر بنویسم
تا شما هم بیشتر اینجا بیایین

sepideh سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.3pidaar.blogfa.com

چقدر قشنگه فندق من ، تو خیلی با استعداااااااااادی :)

ممنون خاله جون
من به زودی به وبلاگ شما هم سر می زنم و نوشته هاتون رو می خوانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد