یادداشتی درباره‌ی یک جامعه‌ی مسئولیت‌پذیر

امروز معلم درس مهارتهای زندگی از ما خواست چند خط درباره یک جامعه ی بامسئولیت بنویسیم. من این چند خط را نوشتم:

در اتاقم مشق می‌نویسم. صدای جاروی رفتگر زحمتکش محله را می‌شنوم که برگها را می‌روبد. از پنجره به بیرون نگاه می‌کنم، کوچه تمیزِ تمیز است. گل‌ها و درختان حیاط خانه‌ی ما شاداب هستند. آری این کار باغبان با مسئولیت است. بچه‌ها به آرامی و با دقت در کلاس به گفته‌های شیرین آموزگار گوش می‌دهند. بیمارستان را ببین! پرستارهای دلسوز چه زیبا به بیماران می رسند و از درد و ناراحتی آن‌ها کم می‌کنند. بوی خوش غذا تمام خانه را پر کرده است. مادر مهربانم آن را پخته است. پدر هم میوه خریده است. بانک را ببین چه جمعیتی! ولی کارمندان وظیفه شناس چه سریع به کار آن‌ها رسیدگی می‌کنند. چه شهر خوبی! چه مردم شادابی! اینجا همه چیز در سرجای خود قرار دارد و این نمونه یک جامعه مسئولیت پذیر است. جامعه‌ای که همه اعضای آن وظیفه خود را می‌دانند و در کنار هم به کارهای خود می‌رسند.