به صبحی از آن باغچهی زندگی
شنیدم صدایی پر از خستگی
شنیدم گلی با دلی خسته گفت
که دیگر شده فصل پژمردگی
صدایش بسی خسته بود و نحیف
که آخر رسد وقت آزردگی
بهار آمد و گل در آن فصل سبز
بماند و بشد آیهی زندگی
نوروز سال 1395 خورشیدی مبارک و شاد باد. تک تک لحظههایتان سرشار از آیههای روشن زندگی...
* آیه ی زندگی اولین شعر منه :)
یکی از تکلیفهایی که تو پیک نوروزی مون بود این بود که در پایان تعطیلات کتابی درباره ی روزهای عید درست کنیم. من فکر کردم می توانم این کتاب را به شکل طنز بنویسم و با آهنگ اشعار شاهنامه.
در هر صفحه از کتاب هم با توجه به شماره صفحه خاطره ی اون روز رو به شعر نوشتم. اسمش رو هم گذاشتم "مهرسانامه" چند صفحه ای از کتاب رو برای یادگاری اینجا می گذارم. جناب آقای فردوسی ببخشید که پای کوچکمان را در کفش زیبا و خوش فرم شما کردیم.
عید آمد و از بهار دنیا | شد با گل و سبزه خوب و زیبا |
شد نرگس و سنبل و بنفشه | از آمدن بهار پیدا |
برپا شده جشن عید نوروز | رنگین شده روی باغ و صحرا |
نو شد همه جا و دیدنی شد | دارد همه جهان تماشا |
مرغان همه بر سر درختان | گویند به بچهها به آوا |
عید آمده بچهها مبارک | عید همهی شما مبارک |
عباس یمینی شریف
این تصویر را هم ببینید:
عباس یمینی شریف، "عید"، کیهان بچهها، سال پنجم، شماره ۲۱۹ (یکشنبه ۲۸ اسفند۱۳۳۹)