ابرهای آسمان زندگی

 

 

 

فرصت‌ها مانند ابرها می‌گذرند. امروز گذشت. کار نکرده را می‌توان فردا انجام داد. جا مانده‌ایم؟ از کجا؟ از چندین و چند ساعت در دنیا! ماه رفته و خورشید مهراندیش دوباره با طلوع زیبایی بازگشته. حالا دوباره شب است و غروب دامن خود را روی زمین و آسمان پهن کرده است. چقدر زیباست ترکیب قرمز و نارنجی. زندگی این است: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند و خسته نمی‌شوند ولی ما همین طور خسته‌تر و پیرتر می‌شویم. قدر ابرهای آسمان زندگی‌مان را بدانیم.

نظرات 7 + ارسال نظر
محسن شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:19 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

شما راس میگی.
توی کتابا نوشته که کار امروز را به فردا میفکن. خب اگه نرسیدیم انجام بدیم؟ ینی به هزار و یک دلیل نرسیدیم انجام بدیم، چه کار بکنیم؟
خیله خوب. امروز نرسیدیم انجام بدیم. به فرداهم باید نیفکنیم. ینی پس بفرما که اصلن انجامش ندیم. خوبه ینی؟

نه خوب نیست. اگه کاریه که باید انجامش بدیم خوب هر چی زودتر انجامش بدیم بهتره دیگه :)

مامان سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:21 ق.ظ

چه بامزه من همیشه فکر می کردم ابرای آسمون زندگی فقط به درد غم و غصه و اینا می خورن حتما تو شعرا و کتابات خواندی ولی حالا تو یه چهره ی تازه برای این ابرای طفلکی کشیدی. پس ابر یعنی فرصت. این رو بیشتر دوست دارم. امیدبخش و آفتابیه.

خاله شیرین ( اکرم ) چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام عزیزم
روزنوشته هات مثل همیشه آفتابی و گرم بود
حستو دوست دارم مثل روح تو نوشته هات وجود داره و بهشون جون میده
نگاهتو دوست دارم به همه چیز جور دیگه نگاه می کنی یه جور لطیف و جدید
امیدوارم همیشه گرم و لطیف و جدید باشی
می بوسمت
عاشقتم

سلام خاله جون
خیلی دلم براتون تنگ شده
بابا قول داده همین روزا با عمه سیمین بیاییم خونتون
خیلی دوستتون دارم
ممنون که نوشته هام رو می خونین

مهربانو دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ب.ظ http://avapaeez.blogfa.com/

بقول سهراب زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت ازیاد من وتوبرود....

هر کاری میکنیم باید یادمون باشه زندگی رو هر روز قدربدونیم..چون یه روزبه پایان نزدیکتریم...

وبتون دوست داشتنی ومطالبتون دلنشین...به من هم سربزن...خوشحال میشم

بله همین طوره
حتما بهتون سر می‌زنم
ممنون

پروانه چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:31 ق.ظ http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

مهرسا جان وقتی می آیم اینجا و می خوانم دلم میخواهد اینجا بودی و یک ماچت می کردم

ممنون خاله جون همیشه به یاد شما هستم.

پروانه چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ب.ظ http://shahnameh-n.blogsky.com/

مهرسا جان
یک:
در حال سرو وسامان دادن به وبلاگ دیگری هستم که تنها در آن نگاره هایی از شاهنامه منتشر شود . نگاره هایی که از اینجا و آنجا می بینم را یک جا نگهداری کنم اگر تو هم جایی سراغ داشتی خوشحال می شوم نشانم دهی. در ضمن اگر دوست داشتی می توانی از عکس هایش برداری.
آدرسش را برایت نوشتم
تو اولین نفری هستی که آدرس را برایت نوشتم

ممنون خاله جون حتما به آدرسی که نوشتین میام.
دیشب از روی کتاب داستان های شاهنامه نقاشی کیخسرو را کشیدم. البته فقط سرش رو چون سخت بود :)
منم از نقاشی های کتابهایی که دارم عکس می گیرم و به مامانم می گم براتون بفرسته

نازلی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:07 ق.ظ

این نوشته عالیه مهرسا جان. من واقعا از خوندنش لذت بردم. من عاشق ابرها هستم. هر لحظه به یک شکل و آرامشی ندارند اما نگاه کردن به اونها آرامشی برای قلب آدمه.

چیزی که باعث شد این رو بنویسم صحبت معلممون بود. منم ابرها رو خیلی دوست دارم و تو مسافرتها همیشه تو آسمون ازشون شکل های مختلف درست می کنم و با اونا تو خیالم بازی می کنم. خرس، هواپیما، شیر، گوسفند، گل و خلاصه یه عالمه شکل دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد