چند تا جوک


یه قهوه ازش بخار بلند می شد، گفتن چرا ازت بخار بلند می شه؟

گفت: آخه تو دودکش بودم!

یه دفتر برگشت. بهش گفتن چرا برگشتی؟

گفت: آخه می خوام پرواز کنم. 


به یه پرده گفتن: چرا این قدر نرم و نازکی
گفت: آخه من دخترم.


به یه کرفس گفتن: چرا این قدر خم شدی؟
گفت: آخه با برگام جاور کردم، کمرم درد گرفته
نظرات 3 + ارسال نظر
بابا سعید شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ق.ظ

سلام دختر گلم
چقدر قشنگه ادم روزش را با نوشته دخترش شروع کنه

با این چیز قشنگی که نوشتی ناراحتی دیروز از دلم دراومد.

مامان شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ب.ظ

من این کرفسه رو خیلی دوست دارم.

کرفس؟ مخصوصاً خورشت کرفسای مدرسمون وایییییییی

بابا سعید سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام دخترم
روزت مبارک

سلام بابا جون ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد